تقدیم به روان پاک کیای عزیز
باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
*
ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون میآید از پیراهنش
بوی خون میآید از پیراهنش
*
ای برادرها! خبر چون میبرید؟
این سفر آن گرگ یوسف را درید!
این سفر آن گرگ یوسف را درید!
*
یوسف من! پس چه شد پیراهنت؟
بر چه خاکی ریخت خون روشنت
بر چه خاکی ریخت خون روشنت
*
بر زمین سرد، خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
*
تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه میجوشد شب و روز از دلم
گریه میجوشد شب و روز از دلم
*
داغ ماتمهاست بر جانم بسی
در دلم پیوسته میگرید کسی
در دلم پیوسته میگرید کسی
*
ای دریغا پاره دل جفت جان
بی جوانی مانده جاویدان جوان
بی جوانی مانده جاویدان جوان
*
در بهار عمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ارغوان
ریختی چون برگریز ارغوان
*
ارغوانم! ارغوانم! لالهام!
در غمت خون میچکد از نالهام
در غمت خون میچکد از نالهام
*
آن شقایق رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
*
نغمهی ناخوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
تا بخواند با جوانان این سرود
*
چشمهای در کوه میجوشد منم
کز درون سنگ بیرون میزنم
کز درون سنگ بیرون میزنم
*
از نگاه آب تابیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
*
پر زدم از گل به خوناب شفق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق
*
آذرخش از سینهی من روشن است
تندر توفنده فریاد من است
تندر توفنده فریاد من است
*
هر کجا مشتی گره شد، مشت من
زخمی هر تازیانه پشت من
زخمی هر تازیانه پشت من
*
هرکجا فریاد آزادی منم
من در این فریادها دم میزنم
من در این فریادها دم میزنم
نظرات شما عزیزان:
اثر: هوشنگ ابتهاج
تاريخ : 25 / 10 / 1392برچسب:پیراهن- یوسف- گرگ- خون- ارغوان-جوان- فریاد- آزادی, | نویسنده : یار دبستانی|